دانیالدانیال، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

نفس من دانیال

سختی های شیرین

1392/2/15 9:31
نویسنده : مامان منا
306 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامانی دیگه کم مونده بیای بغلم 

دارم واسه اومدنت لحظه شماری میکنم  

الان که دارم فکرشو میکنم میبینم تو این چندماه که شما اومدی تو دلم خیلی سختی کشیدم و دارم میکشم

ولی همش فدای یه تار موت مامانی

از هفته ششم که تو دلم بودی مامان ویار شدید داشت و نمیتونستم چیزی بخورم هر چی میخوردم  گلاب بروت میشدم ههههههههههههههه 

و تا دو ماه   یعنی حتی اب هم نمیتونستم بخورم خیلی هم لاغر شدم نگران شما هم بودم و میترسیدم ویتامین کافی بهت نرسه

البته غذا نخوردن من روی دایی رضا و بابا حمیدت تاثیر گذاشته بود و اوناهم با من لاغر شدن

تازه داشتم بهتر میشدم که انفلانزای شدید گرفتم و تب کردم طفلی بابا حمیدت کارش شده بود  پاشویه کردن من خلاصه چند بار دکتر رفتم ولی از اونجایی که نمیتونستم به خاطر شما دارویی مصرف کنم این انفلانزای من یه ماه طول کشید

و باز داشتم بهتر میشدم که این سری کمر درد گرفتم خلاصه یه مدتی هم با این موضوع کلانجار رفتیم والانم ادامه داره

الانم که نفس تنگی دارم و شبا هم پا درد وتا صبح بیدارم

 

مامانی همه اینا فدای یه تار موت

شما فقط سالم بیا بغلم هزار تا درد دیگرم به خاطر شما تحمل میکنم قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)